معنی گل آفتابگردان
حل جدول
غدز، دوارالشمس
نام دیگر گل آفتابگردان
دوارالشمس
نقاش تابلوی گل های آفتابگردان
ونگوگ
ایالت آفتابگردان
کانزاس
فرهنگ فارسی هوشیار
سایبان، چتر
فارسی به ایتالیایی
girasole
واژه پیشنهادی
کالری خوراکی ها
لغت نامه دهخدا
گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان دودانگه از دهات هزارجریب مازندران. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164).
گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام واقع در 21000گزی شمال باختری قلعه، کنار راه مالرو ارکواز به ایلام. هوای آن معتدل و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ٔ گل گل و محصول آن غلات دیم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنان آن در زمستان به گرمسیر میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام واقع در 30000گزی جنوب خاوری آبدانان و 2000گزی شمال راه مالرو آبدانان به ایلام. هوای آن گرم و دارای 510 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و محصول آن غلات، لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گل
گل. [گ ُ] (انگلیسی، اِ) دروازه ٔ فوتبال.
- گل زدن، توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن. گل کردن.
- گل شدن، وارد شدن توپ به دروازه ٔ حریف.
- گل کردن، توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن. گل زدن.
گویش مازندرانی
گل
معادل ابجد
809